پایگاه مرجع شهیدان بــــاکری

علی و حمید و مهدی باکری عزیز

پایگاه مرجع شهیدان بــــاکری

علی و حمید و مهدی باکری عزیز

درست نیست رسم چادرتان به هم بریزد !


گفت : میهمان نمی خواهید ؟ گفتیم می خواهیم ، ولی رسم چادرمان این است که هر میهمانی باید برود ظرفها را بشوید ، گفت : قبول !

شام را خوردیم ، ظرفها را سپردیم دستش ، فرماندۀ گردان شناختش . گفت : این که دارد ظرفهایتان را می شوید ، فرماندۀ لشکرتان است . رفتم نگذارم بقیه اش را بشوید ، راضی نشد . گفت : درست نیست رسم چادرتان به هم بریزد . از من هم چیزی کم نمی شود .

آن فرماندۀ گردان فکر کرد من اهانت کرده ام . حکم تسویه را داد دستم که بروم کارگزینی لشکر . وقتی آقا مهدی فهمید ، رفت و برخورد کرد . گفت : چرا با نیروهای من این طوری برخورد می کنید ؟ !



خدایا مرا پاکیزه بپذیر

یا مهدی (عج)

این بسیجی که زیاد کار می کند و چیزی نمی خواهد ، به من بده !

 

انباردارمان گفت : « یک بسیجی این جا هست که هیچی نمی خواهد ، عوض ده تا نیرو هم کار می کند . می شود این را بدهی اش به من !».

گفتم : «کو کجاست ؟» گفت : « همان که دارد گونیها را دوتا دوتا می برد توی انبار؛ همان را می گویم.» گونیها جلوی صورتش بود و می برد توی انبار؛نمی شد دیدش . رفتم نزدیکتر . نیم رخش را دیدم . آقا مهدی بود . او هم من را دید . با چشم و ابرو اشاره کرد چیزی نگویم . بگذارم کارش را بکند . دل توی دلم نبود . گونیها که تمام شد و چای که آوردند ، گفت : « برویم دیگر!».

وصیت نامه شهید مهدی

یا الله،‌یا محمد،یا علی،‌یا فاطمة زهرا،‌یا حسن،یا حسین،‌یا مهدی (عج) و تو ای روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان.

خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا ابا عبدالله شفاعت! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش ، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن.

سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،‌عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسه های درونی ودنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت وخلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.

ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونه ها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.

وصیت به مادرم وخواهران و برادرانم و اهل فامیل بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه بیاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،‌پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،‌اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید وفرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.

                   خدایا مرا پاکیزه بپذیر

                                  مهدی باکری

یامهدی (عج)

 

شهید مهدی در یک نگاه





شهید مهدی باکری ، متولد 1333 شهرستان میاندواب (ارومیه) . از خاطرات بچگیش که  خوندم این بود که تو بچکی مادر بزرگوارشونو از دست میدن و رشته دانشگاهیشم مهندسی مکانیک بوده  ، از سربازی هم به تبعیت از دستور امام خمینی (ره) فرار میکنه و مخفیانه و فعالیت های انقلابی انجام میداده . دو روز بعد از ازدواجش راهی جبهه میشه قبل اونم به مدت 9 ماه شهردار ارومیه بوده که خیلی خاطرات خوندنی و جالبی ازش به یادگار مونده.

مثلا یه دفعه که سیل اومده بوده ایشون بعد از اعزام گروه ها خودشونم با آخرین گروه برای کمک به مردم میرن و داشتن به یک پیره زن کمک میکردن که پیره زن به داداش مهدی ما که عرق می ریخته نیگاه میکنه و میگه:  خدا عوضت بدهد مادر! خیر ببینی ! این شهردار فلان فلان شده کجاست؟ ای کاش یک کم از غیرت و شرف شما را داشت.

شهید باکری با اون لبخند زیباش میگه : آره مادر ؛ ای کاش داشت.(1)

فرمانده لشکر عاشورا بوده و تو عملیاتهای والفجر1-4، عملیات رمضان ، بیت المقدس 1و2 در عملیات بیت المقدس 2 بدجوری مجروح میشه.

طبق چیزایی که از سایت شهید آوینی خوندم ایشون رفته بودن دیدار امام خمینی (ره) و امام خامنه ای (مدظله العالی) و ازشون خواسته بودن برای شهید شدنشون دعا کنند. بالاخره به دیدار محبوبش رفت اونم تو عملیات بدر سال 1363/11/25 با  اصابت تیر مستقیم.

مبارکت باشه رضوان الهی

شادی روح شهیدان مهدی و حمید باکری صــــلوات

شادی روح شهیدان مهدی و حمید باکری صلوات