در یک روز گرم تابستان که تازه از خط مقدم به قرارگاه برگشته بود. برایش یک کمپوت خنک گیلاس بازکردند . آن را جلوی صورتش برد ، پرسید:
امروز به بسیجی ها کمپوت داده اید؟
وقتی گفتند: نه جزء جیره نبوده است.
گفت : پس چرا برای من باز کردید؟
گفتند : دیدیم خیلی خسته ای ؛ کی از شما بهرت ؟
به یک باره با شنیدن این حرف، رنگ صورت مهدی عوض شد و با ناراحتی جواب داد:
از من بهتر ، بچه های بسیجی هایی هستند که بدون هیچ چشم داشتی می جنگند و جان می دهند.
هر چه به او اصرار کردند که حالا دیگر این کمپوت باز شده این قدر سخت نگیر ، قبول نکرد .
بعد رو کرد به آن شخص و گفت :
حالا که این را باز کردی و اصرار می کنی ، خودت بخور تا در آن دنیا هم جواب بدهی .
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
یا مهدی (عج)