پایگاه مرجع شهیدان بــــاکری

علی و حمید و مهدی باکری عزیز

پایگاه مرجع شهیدان بــــاکری

علی و حمید و مهدی باکری عزیز

یک هم فکر

این همه لباس همه اش مال توست؟

همسر حمید در حال جمع کردن لباس ها بود . حمید متوجه او شد . پرسید : این لباسها مال توست ؟ کدام لباس ها را می گفت ، این چن دست لباس که سالها همراه او بوده و فقط چند تای آنها را تازه خریده بود .

آره همه اش مال منه چطوره ؟

تو که از همه ی اینها استفاده نمی کنی ؟

نه ! خب هر لباس جای خودش به درد می خورد ، همیشه که یک جور نمی شود لباس پوشید تنوع هم لازمه .

به نظر من یکی دو دست کافیه . خودتو با اینها مشغول نکن . آنها را بده به زلزله زده ها . من می خواهم یک همفکر ، یک دوست ، یک مبارز همراه من باشد ، نه خدای نکرده یک عروسک!



خدایا مرا پاکیزه بپذیر

یا مهدی (عج)

نظرات 1 + ارسال نظر
رامین یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.fahliyan-bastan.blogfa.com

سلام من به کربلا خاک تشنه ی پر از طلا ـ طلای محمدی وحسینی خون شهدا
با سلام .درود فراوان بر شهدا...شهیدان همیشه زنده اند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد