انباردارمان گفت : « یک بسیجی این جا هست که هیچی نمی خواهد ، عوض ده تا نیرو هم کار می کند . می شود این را بدهی اش به من !».
گفتم : «کو کجاست ؟» گفت : « همان که دارد گونیها را دوتا دوتا می برد توی انبار؛ همان را می گویم.» گونیها جلوی صورتش بود و می برد توی انبار؛نمی شد دیدش . رفتم نزدیکتر . نیم رخش را دیدم . آقا مهدی بود . او هم من را دید . با چشم و ابرو اشاره کرد چیزی نگویم . بگذارم کارش را بکند . دل توی دلم نبود . گونیها که تمام شد و چای که آوردند ، گفت : « برویم دیگر!».
رفتی به سوی دیار عاشقان . خوش دار انجا شهیدانی هستند والا مقام . که شاید دستان ما را با بالهای زیبایشان بگیرند و با خود ببرند.
سلام زهرا جون ،خوبی عزیزم؟چرا وبتو حذف کرده بودی؟!من روزی چند بار میومدم از اون روز به بعد اما خبری از وب نبود تا اینکه الان دیدم میاد بالا اما پستهای قبلیتم هیچکدوم نیست!چرا؟نمیگی وقتی میری من از کجا پیدات کنمراستی امشب تو شب لیله الرغائب منو هم تو دعاهات فراموش نکنی ها.این پستت خیلی به دلم نشست روحشون شاد.االهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فردا
شاید مرا به شهر بیارند
بر روی دست ها
اما
حتی تو را به شهر نیاورند
گفتند:
چیزی از او به جا نمانده است
جز راه ناتمام
سلام همسنگر گرامی خداقوت
عید ولادت مولا علی(ع)بررهروان اهل بیت وشما همسنگران گرامی تهنیت باد.
شما در صورت تمایل به همکاری افتخاری با معبرمیتوانید
رمز یا زهرا(س)رو همراه با آدرس وبلاگ وایمیل ونام محل سکونت خودتان برا مابه ایمیل یلا به شماره پیامک معبر ارسال نمایید.
ضمنا عضویت شما باارسال رمزیازهرا(س)به شماره پیامک معبرثبت می گردد.
30008810121110
فرمانده معبر
یا زهرا"س"